دوباره بازیچه شدم توی تیاتر زندگی
تو این نمایشنامه دل شکسته شد به سادگی
نقش نبودن واسه تو،نقش شکستن واسه من
صندلی خالی از تو شد ای بی صدا حرفی بزن
یادتو نبودنت رفتن و تنها تر شدم
توی تیاتر زندگی بغض یه بازیگر شدم
دنیای ما کاغذی بود،تا قد کوه بود و همین
گلوله های برفیمون آب نشدن روی زمین
قصه به آخرش رسید تکرار تلخ خواهشم
تو صحنه بی تو حال من غمگین ترین نمایشم
یادتو نبودنت رفتن و تنها تر شدم
توی تیاتر زندگی بغض یه بازیگر شدم
نظرات شما عزیزان: