عشق براي تمام عمر
عشق براي تمام عمر

 

عشق براي تمام عمر

پيرمردي صبح زود از خانه‌اش خارج شد. در راه با يک ماشين تصادف کرد و آسيب ديد. عابراني که رد مي‌شدند به سرعت او را به اولين درمانگاه رساندند. پرستاران ابتدا زخمهاي پيرمرد را پانسمان کردند سپس به او گفتند: بايد ازتو عکسبرداري شود تا جايي از بدنت آسيب نديده باشد. پيرمرد غمگين شد و گفت عجله دارد و نيازي به عکسبرداري نيست. پرستاران از او دليلش را پرسيدند.
پيرمرد گفت زنم در خانه سالمندان است. هر صبح آنجا مي‌روم و صبحانه را با او مي‌خورم. نمي‌خواهم دير شود!
پرستاري به او گفت: خودمان به او خبر مي‌دهيم. پيرمرد با اندوه گفت: خيلي متأسفم. او آلزايمر دارد. چيزي را متوجه نخواهد شد! حتي مرا هم نمي‌شناسد! پرستار با حيرت گفت: وقتي که نمي داند شما چه کسي هستيد، چرا هر روز صبح براي صرف صبحانه پيش او مي‌رويد؟ پيرمرد با صدايي گرفته، به آرامي گفت: اما من که مي‌دانم او چه کسي است...

 

 



نظرات شما عزیزان:

سلام اميدوارم حالت خوب باشه 1 2 3
ساعت17:51---13 شهريور 1390
سلام اميدوارم حالت خوب باشه 1 2 3

شادروان مهدی اهوازی
ساعت12:31---1 تير 1390
وبلاگت خیلی خیلی خیلییییییییی خشگله...معلومه براش کلی وقت گذاشتیییی.زحمت کشیدییییییی........ واقعا به سلیقه ت تبریک میگم..یا بهت تبریک میگم بابت سلیقه ت یا به خاطر بابته بهت سلیقه میگم.نمیدونم. بهر حال خیلی باحال بود. یه جاهاییش کلی خنده دار بود.یه جاهاییشم خیلی ناراحت کننده..... خدا همه رو بیامرزه.منم شادروانم..تو توییت بارها منو دیدی لابد..بای عزیزم

چنگ
ساعت11:45---30 خرداد 1390
بر روی بوم زندگی هر چیز میخواهی بکش
زیبا و زشتش پای توست؛ تقدیر را باور نکن..
تصویر اگر زیبا نبود، نقاش خوبی نیستی..
از نو دوباره رسم کن..
تصویر را باور نکن..
خالق تورا شاد آفرید؛
آزاد آزاد آفرید؛
پرواز کن تا آرزو..
زنجیر را باور نکن..


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ دو شنبه 30 خرداد 1390برچسب:, ] [ 10:51 ] [ maryam ] [ ]